پس از سالها دربدری ، نداری ، بدهکاری و فرار که جسم را بیمار و روحم را خسته کرده بود تصمیم گرفتم هر طور که شده و در هر شرایطی از این کشور بگریزم . سعی در بدست آوردن پولی که بتواند خانواده ام را برای مدتی بدون من سر پا نگه دارد به نتیجه نرسید و طاقت من هم به آخر رسید . این بود که همسر و فرزندانم را با کوهی از مشکلات و نابسامانی رها کردم و به سفری طولانی ، پر خطر و غیر قابل پیش بینی و برنامه ریزی تن دادم . نه روزنه ای دیدم برای خلاصی از فقر و تنگدستی و بیکاری و بدهکاری و نه تحمل و تابی مانده بود برای ادامه زندگی در خفقان و بیداد و استبداد . شاید من و خانواده ام می بایست چنین هزینه سنگینی را برای رسیدن به آزادی و دموکراسی می پرداختیم . دوری و بی خبری از آنها درد جانکاهی برایم به همراه خواهد داشت ، غصه ای بزرگ و آهی نفس گیر . تصمیم گرفتم از مرز کردستان خارج شده ، با عبور از کردستان عراق وارد اردن شوم و از آن به بعد کشور به کشور با شعار آزادی ، صلح و دوستی به مسیرم ادامه دهم . در این راه برای آزادی کشورم از حاکمیت استبداد و احیای دموکراسی درآن تبلیغ و اطلاع رسانی میکنم و از مردم و حکومت های دموکراتیک دنیا کمک طلب نموده ، طرح آزادی ام را باز کرده و فراخوانی خواهم داشت برای تمام مخالفین جمهوری اسلامی که تا کنون یا صدایشان به گوش کسی نرسیده یا گوشی شنوا برایشان وجود نداشته . برای کسانی که در این مسیر یاریم کرده و خواهند نمود آرزوی سلامتی و شادی دارم . برای خانواده ام ، آرامش و تندرستی می خواهم و امیدوارم در این راه موفق و سر بلند باشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر