۱۳۹۱/۰۴/۰۳

بازگشت به خانه

وبلاگِ " در حسرت آزادی " طی حدود هفت سال از راه اندازیش ؛ دستخوش تحولات زیادی شد . مدتی در تهران و سپس در زادگاهم ( گیلان ) و اواخر حضورم هم در ایران مدت زمانی رو در شهر مریوان آپ میشد . غریب و مهجور و مضطرب .
بعدش از بلاگر به بلاگ اسکای نقل مکان شد و در سلیمانیه ی عراق هر از چند گاهی بروز میشد و کم کم بدلیل فعالیت های متعدد و گوناگون و بخصوص کار روی صفحات فیس بوک ، به بوته ی فراموشی سپرده شد . 
چند مسئله باعث شد به فعال سازی مجددِ اون و بازگشت به خونه ی اصلی و قبلیش فکر کنم :
- یکی اینکه فضاهای محدود و ارتباطات غیر قابل کنترل و فعل و انفعالات وقت گیرِ فیس بوک ؛ منو از نوشتن و تحقیق کردن و مطالعه بازداشته بود که این میتونست بهم آسیبِ جدیی وارد کنه و مسیر نسبتا" درستِ تکاملیم رو منحرف کنه 
- دیگه اینکه صفحه ی بلاگ اسکایِ اون فیلتر و مسدود شد و عملا" غیر قابل دسترس و بهره برداری شد 
- و نکته ی آخر اینکه ؛ تصمیم به نوشتنِ کتاب و تمرکز روی عناوین ، موضوعات و سرفصل ها ؛ لزوم وبلاگ نویسی رو بیشتر از پیش بَرام آشکار کرد
" در حسرت آزادی " ؛ فقط یه وبلاگ با نوشته های پراکنده و تفکرات پریشون نیست ، بلکه گوشه هایی از زندگی در مظلومیت ، اسارات ، محدودیت ، غربت ، و رنج و اندوه نسل هایی از ایرانیانیه که در عصر رسانه ها و دنیای بیکران ارتباطات ؛ کمترین و ضعیف ترین امکان رو برای ابراز نظر و ارائه ی اندیشه ی خود دارند . 
حرف های من ، ایده آلها و یافته های من ؛ مختصِ به من نیست . من نسل بیشماری از کودکان ، نوجوانان ، جوانان و میانه سالان و حتی بزرگسالان رو نمایندگی میکنم که از ظلم و بی عدالتی ، خفقان و استبداد ، فشار و ناامنی ، و محدودیت و ممنوعیت خسته شدن و تاب تحمل و شکیبایی خودشون رو از دست دادن . میلیون ها انسان که برای بدست آوردن حداقل حقوق بدیهی خودشون ، بیشترین هزینه ها رو داده و کمترین بهره رو از آزادی و دمکراسی و برابری شاهد بودن . کسانی که از شاد بودن و در آرامش روزگار گذروندن محروم شده و در آزادی تنفس کردن براشون بزرگترین آرزو و رویا شده ...
نسل های بیشمارِ سوخته و جزغاله شده ی بیگناه و مظلوم . 
" در حسرت آزادی " هر چیزی رو که انعکاس میده ؛ حسرتیه که برای آزادی میکشه و آهی یه که از نهادش برای رسیدن به آزادی بیرون میاد ...
 

هیچ نظری موجود نیست: