۱۳۸۷/۱۱/۰۶

جمهوری اسلامی ایران؛ تهدیدی بالقوه برای امنیت جهانی

هر حاکمیت مستبد و دیکتاتوری ، علاوه بر ستمی که بر مردمش روا میدارد و حقوق انسانی ملت تحت قیومیتش را تضعییع میکند ؛ برای حکومت های دیگر نیز تهدیدی است جدی که حتی می تواند برای تمام مردم دنیا مهلک و خطرناک باشد.
یک دولت تمامیت خواه و اقتدارگر ، با گرفتن آزادیهای فردی و اجتماعی مردم یک کشور ؛ هم در حق آن مردم خیانت روا میدارد و هم عرصه بین المللی را مورد تاخت و تاز، اغتشاش و بی نظمی قرار میدهد ؛ چرا که فضای متشنج و پرتنش ، اسباب حیات و ماندگاریش را بیشتر فراهم نموده و توجه افکار عمومی و بین المللی را نیز منحرف خواهد ساخت .
در مقاله پیش رو به وجوهات مختلف تهدید از سوی چنین حاکمیتی برای جهان امروز خواهیم پرداخت و توجه تمامی سازمانها و نهادهای بین المللی را به این مهم جلب خواهیم نمود :
1)تلاش برای بدست آوری انرژی هسته ای جهت مقاصد نظامی
پرونده ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران هم در سازمان انرژی اتمی از لحاظ فنی و هم در شورای امنیت از لحاظ سیاسی ؛ همچنان مفتوح است . از یک طرف جمهوری اسلامی موضوع هسته ای را حق مسلم مردم ایران و نه دولت آن می خواند و آن را تامین انرژی قلمداد می کند و از طرف دیگر ،با رد پیشنهادهای منصفانه و گاه سخاوتمندانه ی دول غربی که راه را هموار نموده و هزینه ها را خواهد کاست ؛ بر نظامی بودن اهداف خود صحه گذاشته و تردید و ترس را جایگزین اعتماد بین المللی کرده است.اصرار بر غنی سازی اورانیوم و احداث و راه اندازی سانتریفوزهای پی در پی، راه را برای مصالحه و مذاکره بسته و پرونده ی مطروحه در شورای امنیت را پیچیده تر کرده و کلافی سر در گم را برای کارشناسان آن سازمان ارائه می دهد. شرط توقف غنی سازی اورانیوم را تحمیلی برخواست ملی تعریف می کند و با تبلیغات یک جانبه در داخل کشور احساسات ملی را بدین وسیله تحریک و جریحه دار می سازد .به جای حل مسئله در سازمانهای ذیربط : دست به جناح بندیهای متفاوت زده ، دولتهای چین و روسیه را تطمیع نموده و با قراردادهای سنگین نظامی و اقتصادی منافع این کشورها را با موضوع هسته ای خود گره می زند . همچنین با طرح موضوع در سازمان کنفرانس اسلامی و کشورهای غیر متعهد از موضوع گیریهای دو پهلوی این دو سازمان به نفع خود بهره برداری نموده و قشونی را برای خود سازماندهی می کند .به بازی گرفتن مجامع غیر مرتبط بین المللی و تمسخر قطعنامه های صادره ی شورای امنیت و همچنین بی اثر خواندن تحریمهای تنبیهی هم به اندازه ی کافی به صف دشمنان افزوده و انزوای کشور را تسریع می بخشد.
ثابت کردن این موضوع که سردمداران جمهوری اسلامی در پی دستیابی به سلاح هسته ای می باشند ، بیش از این نیاز به ارائه دلایل و مستندات ندارد و خریدن گرانقیمت زمان ؛ تنها برای تسریع در رسیدن به این هدف و تشکیل جبهه ای تدافعی و تبلیغی برای فرار از بن بست موجود صورت می گیرد.
با ادامه این روند اثرات سوء این سیاست ، دنیا را متشنج و نا امن خواهد ساخت و راه را برای تقابل نظامی و به آتش کشیدن جهان نیازمند صلح و آرامش ؛ هموار خواهد نمود.

(2تهدید به نابودی ، تحریک و جنگ لفظی
جمهوری اسلامی ایران سالهاست که با دول آمریکا و اسرائیل جنگ لفظی داشته و دشمنی خود را هم با ملت این دو سرزمین علنی کرده است . آمریکا را جهانخوار ، امپریالیست و مداخله جو دانسته و اسرائیل را غاصب ، دشمن اسلام و فتنه گر تعریف نموده است . شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل را حتی در مدارس کشور هم طنین انداز کرده و از ارتباط با نمایندگان این دو کشور امتناع می ورزد . با هزینه های گزاف و صرف ثروت ملی طی قراردهای غیر کارشناسانه و بی مورد ، طرح دوستی و مشارکت با دولتهای رقیب ، مخالف یا دشمن دولت آمریکا ریخته و اسرائیل را علنا به نابودی تهدید کرده است.
حاکمیتی چنین مزدور ، خشونت طلب و دسیسه گر نمی تواند هدفی جز بقا با قیمت جنگ و آشوب در اقصی نقاط دنیا داشته باشد.
بدست آوردن تکنولوژی هسته ای ، تقویت قوای تسلیحاتی و حمایت چند کشور مسئله دار و غیر دمکراتیک که خود درگیر مشکلات حقوق بشر میباشند ؛ برای رژیمی خود کامه و مستبد ، تهدیدی است خطرناک برای دنیای روبه صلح و آشتی که نیازمند دوستی و همزیستی مسالمت آمیز است.

(3حمایت از تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی
مسیر حل مناقشات طولانی مدت لبنان که چیزی جز ویرانی و عقب ماندگی به ارمغان نداشته ، طرح صلحی که میتواند آرامش و روال طبیعی زندگی را برای فلسطینیان به همراه بیاورد ، طالبان زدائی و حذف پایگاههای مذهبی و فرقه ای در عراق پس از صدام و همچنین رفع اختلافات به جای مانده از گذر تاریخ در خصوص قراردها و معاهده ها در منطقه ی همیشه نا آرام خاورمیانه ؛ مستلزم همکاری ، گذشت ، صبر ، واقع بینی و میانجیگری است .
در این بین ،کشورهای غربی و بخصوص آمریکا که همواره منافع خود را به غلط در وضعیت نابسامان و آشوب زده دنبال می کردند ؛ به این نتیجه رسیده اند که می بایست صلح و آرامش را به منطقه باز گرداند و حتی برای نیل به هدف هزینه پرداخت ، اما در بین طرفهای درگیر و کشورهای منطقه ؛ دستهائی تلاش بر دامن زدن به مناقشات داشته و ترجیح می دهند از آب گل آلود ماهی صید کنند .
در لبنان ؛ حزب الله با ارتشی مجهز ، به موازات دولت آن کشور در تمامی فعل و انفعالات داخلی و بین المللی نقش مستقیم و خود محوری داشته و خود را همواره آماده جنگ با اسرائیل دانسته و از تهدید و تحریک دولتمردان آن ابائی ندارد . کار شکنی ، جناح بندی و تطمیع نیروهای تحت امر موجب شده ، حزب الله لبنان به نیرویی شکست ناپذیر و تاثیر گذار در تحولات منطقه تبدیل گردد .این گروه نظامی و تندروی شیعی ، با سران جمهوری اسلامی ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ داشته ،کمکهای نقدی و اعتباری دریافت کرده و در اهداف و برنامه های خود با آنها کاملا هماهنگ و هم صدا میباشد . ارادتی که رهبر حزب الله لبنان به رهبر جمهوری اسلامی ایران دارد آشکار بوده و حمایت فراوان سران حکومت ایران به این گروه تروریستی بی پرده است .
در مناقشه فلسطینیان و اسرائیلیان ؛حماس نقش بر هم زننده ی معادلات را داشته و علاوه بر تحریک نیروهای اسرائیل و نقض آتش بس های گاها مطرح شده فی مابین ، شکاف عمیقی را بین نیروهای فلسطینی بوجود آورده است که دو دولت در یک ملت را آنهم در مرحله ی گذار به صلح و آرامش ایجاد کرده است . حماس همچنین به عنوان یک سازمان تروریستی ، وظیفه بر هم زدن تمام طرح های صلح را داشته و هر از چند گاهی می بایست بحران و مناقشه ی جدیدی را تولید و دست آویز قرار دهد. این گروه کاملا به جمهوری اسلامی ایران وابسته بوده و از حمایت های مالی پیوسته حاکمان آن برخوردار است. ارتباط آشکار رهبران این سازمان با سران جمهوری اسلامی، هیچگونه شکی را در این تحلیل متبادر نخواهد ساخت .
در افغانستان ، جمهوری اسلامی ایران سیاست یک بام و دو هوا را دنبال کرده و با بازنگه داشتن دروازه های مرزی خود با این کشور راه را برای آمد و شد تروریست ها جهت ساماندهی ، تجارت و تقویت نیروهایش هموار نموده است . با آنکه نقش حاکمان جمهوری اسلامی ایران در نا آرامی های موجود در افغانستان روشن و آشکار نبوده ، اما با کمی تفکر و تحلیل دقیق میتوان ردپای عوامل آنها را در مناقشات و عملیات تروریستی طالبان و القاعده در این کشور جستجو نمود . افغانستان نجات یافته از بنیادگرائی و در گیریهای قومی و مذهبی ، میتواند بر هم زننده ی خواب حاکمان مستبد جمهوری اسلامی باشد و دموکراتیزه شدن آن کشور و بخصوص دستیابی به پیشرفتهای اقتصادی و افزایش اعتبارهای بین المللی ؛ عرصه تاخت و تاز و تبلیغاتی رژیم را تنگ تر خواهد کرد.
و در نهایت عراق بعنوان استراتژیکی ترین کشور منطقه در اوضاع کنونی و در مرحله پس از حذف دیکتاتوری صدام به عنوان رهبری جنگ طلب و فاشیست ، تبدیل شد به آماده ترین کشور برای دامن زدن به اختلافات قومی ، قبیله ای و مذهبی برای مناقشه جویان و شهر آشوبان عرصه سیاست . جمهوری اسلامی ایران از یک طرف به بهانه تاثیر گذاری در تحولات داخلی عراق بعنوان کشور مسلمان و همسایه ، به راحتی امکان حضور در فعل و انفعالات حاصله را پیدا کرده و از طرف دیگر به بهانه حضور آمریکائیان در آن کشور و اشغالگر خواندن آنها ، عراق را از کشوری آزاد شده و در حال گذار به دمکراتیزاسیون به کشوری اشغالگر و نیازمند کمک و حمایت یا مداخله تبدیل نموده است .
آموزش و حمایت از تروریستهای فعال در آن کشور و همچنین ارسال تجهیزات تسلیحاتی از کانالهای دولتی و به کمک واسطه های مافیائی در کنار سازماندهی ترورهای تحت نفوذ خود همچون سپاه قدس و گروه مقتدا صدر ؛ نقش جمهوری اسلامی را در نا آرامی ها و کار شکنی های موجود در روند بدست آوردن ثبات در عراق پررنگ تر نموده است .
صلح بین اسرائیل و فلسطین ، آرامش و توسعه در لبنان ، حذف کامل نیروهای طالبان و پایگاههای باقی مانده ی القاعده در افغانستان و سر آخر ایجاد امنیت و ثبات در عراق میتواند دو اثر و نتیجه ی نامطلوب برای سران حاکم جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد .
اول آنکه رژیم پایگاههای خود را در منطقه ی حساس خاورمیانه از دست خواهد داد و بهانه ای برای حضور آشکار یا نا محسوس خود در این مناطق نخواهد داشت و دوم اینکه خواب قدرت و حکومت آنها آشفته شده و توجه جوامع بین المللی بیشتر به تحولات داخلی ایران از جمله نقض حقوق بشر ، سرکوب مخالفان مدنی ، تاراج و چپاول ثروت ملی و عمومی و همچنین تحریکات مناقشه آمیز در نقاط دور تر ؛ متمرکز خواهد شد .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خوبید؟
وبلاگ بسیار عالی و پر محتوایی دارید!
ممنون از اینکه به وبلاگ من سر زدید و من رو با نظر زیباتون خوشحال کردید!
من شما رو با نام در حسرت آزادی لینک کردم!
خوشحال میشم باز هم به وبلاگم سر بزنید!
با تشکر فراوان:"پریسا"